محل تبلیغات شما



زیاد سخت نیست خوب بودن و خوب ماندن، اما اَدای خوب بودن را در آوردن مثل لباسی است که به تن آدمی زار می زند. اگر هم سخت تلاش کنی ادا فقط به مرحله اِدعا می رسد و نه باور و یقین. . اگر کسی مرا خواست بگویید: رفته باران ها را تماشا کند. و اگر اصرار کرد، بگویید: برای دیدن طوفان ها رفته است! و اگر باز هم سماجت کرد، بگویید: رفته است تا دیگر بازنگردد. بیژن جلالی فرمانده؛ قسمت سوم
دانشگاه MIT در جذب دانشجویان خارجی و همینطور هیات علمی خارجی اقدامات زیادی انجام داده. بطوری که هیات علمی خارجی این دانشگاه درصد بالایی رو از مجموع به خودش اختصاص داده. وقتی ایمیل دانشگاه به دستم رسید فهمیدم تازه قدم به خونه اول گذاشتم. و شاید 50 قدم دیگه مونده تا برسم به هدفم. با کارشناسی که برای من تعیین کردن، تلفنی صحبت کردم. قرارشد باهم هماهنگ باشیم تا روزهای مصاحبه به خوبی سپری بشه. همه میدونن که به همین راحتی نیست ایمیلی که برای من ارسال شد یه فرصت
سال گذشته بود که دفاع کردم، با کلی سختی و رسیدن تا مرز ناامیدی. وقتی برای زندگیت هدف داری ممکنه تا مرز ناامیدی پیش بری اما ناامید نمیشی. با دشواری هایی که دولت امریکا ایجاد کرده بود کمی برای دفاع به مشکل برخوردم البته هضم این موضوع اونقدر برام سخت نبودم چون میدونستم ت همیشه بازی دو سر باخته واسه ملت ها اما چیزی که برای من سخت گذشت؛ تفکر و تصور بعضی از تحصیلکرده های غربیِ درباره ایران و ایرانی وقتی ت روی یه تحصیلکرده و باسواد بشدت تاثیر بذاره، آدم
دیروز و دیشب روز و شب خیلی شلوغی رو گذروندم. از کارهای شرکت و دانشجوها گرفته تا کار خونه، ساعت چهارصبح یه دوش گرفتم و تقریبا نرسیده به پنج به نوعی بیهوش شدم از خستگی. چند ساعتی خواب بودم، توی خواب و بیداری بودم که حس کردم کسی هی رومو می کشه. به سختی چشامو باز کردم. برگشتم ببینم کیه. هنوز خستگی رو توی سلول به سلول بدنم حس می کردم. یه لحظه ته دلم خالی شد. نفس بند اومد با چشمای نیمه باز در حالی که گیجِ خواب بودم، دیدم یه آدم کوچولو لبه تختم داره پتو رو
وقتی داشتم برای مامان چندتا صفحه میخریدم به یه قطعه برخوردم؛ یادآور سالی بود که رایان بدنیا اومد و برخلاف همه تصمیم گیری های قبلی اسمشو گذاشتن رایان. برای بار دوم بود که پوریا همه رو غافلگیر می کرد! اسم رایان به ماجرای عاشقی پدر و مادرش خیلی ربط داره . . از اسم رایان اونیل گرفته شد. پوریا دانشجو بود و طبقه دوم خونه ما زندگی می کرد اون روز بعد از تولد مهشید قراربود دورهمی یه فیلم ببینیم که پوریا با فیلم Love Story غافلگیرمون کرد، اصلا انتظارشو نداشتیم.
هرچیزی توی این عالم فلسفه ای داره برای خودش از آفرینش تا هرآنچه که به آفرینش مربوط باشه. برای رسیدن به مقصد، نفسِ عمل و ماهیت هر هدف و نیتی که در درون آدمی باشه، فلسفه ظهور و بروز یک جزء از کل آفرینش رو برای زندگیِ آدمی تعریف میکنه. از جمله تلنگر . نفس عمل که اشتباه باشه چیزی جز تلنگر رخ نخواهد داد؛ آفرینش تلنگری به آدمی میزنه و همه چیز رو متوقف می کنه. این اسمش تلنگرِ و نه معجزه. . پ.ن: ماجرای فرمانده؛ به دلایل امنیتی خیلی از جزییات گفته نمیشه.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی امیر کبیر شهرستان کردکوی